((آرزوی وصال))
و عشق هدیه ایست جاودانی.
و من چه عاجزانه افق های طلایی نگاهت را با هزار تمنا جستجو می کنم
و قصه تنهایی را در آسمان آبی نگاهت در میان می گذارم.
نسیم اشکی که در نگاهت موج می زد،بارانی از عشق بود برای باغ
رویاهایم،و دلم چه بی قرار برای نگاه عاشقت می تپد.
در دل شب های تاریک وجودم به جستجوی روشنایی شمع وجودت می گردم.
به آفتاب گردانی می مانم که هر صبح امید آفتاب وجود تو سراز خواب
بر می دارد.
وخوب می دانم بی تو گلبرگهای نازک وجودم را باد سرد خزان درهم فرو
میریزد،و جوانه های ناشکفته امیدم به دور از تو می خشکند.
اما با این اوصاف می دانم،قلبم کوچکترازآنیست که ظرفیت
خوبی های تو را داشته باشد.
اما در سکوت پر ازفریاد خود می گریم و می گویم؛با همین قلب کوچک،به وسعت
تمام خوبی ها سادگی هایت دوستت دارم.
یا حق
سلام خوبی؟آخه من نمیدونم باید چه جمله ای بذارم یا اینکه چه جوری کار کنم توضیحاتشم خوندم اما نفهمیدم تو راهنماییم میکنی؟
سلام
متشکر از این که به به من سرزدی .وبلاگ قشنگی داری .راستش من زیاد اهل بازی نیستم .
موفق باشی .
ممنون از توضیحاتت دو دلم حالا اگر راضی شدم باشه پست میذارم
هر شب صدایی در سر سرای
ساکت قلبم طنین انداز می شود
میشنوی تورا می خواند
عجیب نیست قلب من است
اما تو را می خواند
نمی دانم کیست یا چیست
تو می دانی؟
نمی دانم شاید بدانی
شاید صدایی هم در قلب تو مرا بخواند
البته شاید!
هر چه یا هر که می خواهد باشد
مهم این است که تو را می خواند
همانگونه که من می خوانمت
تو اگر پاسخش را بدهی
مسیر پاسخت از قلب من می گذرد
آنگاه من هم خواهم شنید
صدای فرشتهء آرزو هایم را
.............................
یا حق